2. خطاب «کم» به عموم مردم است، چه کافر و چه مسلمان؛ چون در آیه بعد مىفرماید: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا» و ضمیر در کلمه «واردها» به آتش بر مىگردد. برخی گفتهاند خطاب به خصوص کفار نامبرده در آیات سهگانه گذشته است و در کلام از غیبت به حضور التفات به کار رفته است. این دیدگاه صحیح نیست؛ زیرا با سیاق آیه بعدى سازگار نیست.
کلمه« ورود» در مقابل کلمه « صدور» است، از کتب لغت بر مىآید کلمه «ورود» به معناى دنبال آب رفتن است، راغب در مفردات گفته: « ورود» در اصل به قصد آب رفتن است؛ ولى بعداً در غیر آب هم استعمال شده است، مثلاً مىگویند: وردت الماء اردة وروداً؛ یعنی وارد آب شدم وارد شدنى. به شخصی که بر آب وارد میشود «وارد» وبه آب «مورود» میگویند. و نیز مىگویند: «اوردت الإبل الماء؛ یعنی شتر را به آب وارد کردم.» از این رو، خداى تعالى مىفرماید: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ؛ و چون وارد آب مدین شد.» این کلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده است. از آن جمله قول خداى تعالى است که فرموده: «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ؛ ایشان را به آتش وارد کرد.» و نیز فرموده: «وَ بِئْسَ الْوِرْدُ المورود؛ و چه بد مقصدى براى قاصدان است.» و نیز فرموده: «إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً»، »أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ» «وارد» به کسى مىگویند که پیشاپیش کاروان مىرود، تا براى آنان آب پیدا کند هم چنان که فرمود:
«فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» مأمور آب خود را فرستادند.»
به آنچه از کلام راغب نقل شد برخی مفسران استناد جسته و گفتهاند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مىشوند؛ ولى داخل آن نمىشوند. شاهدش این است که خداى تعالى در باره موسى فرموده: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ» و معلوم است که موسى داخل آب نشد، پس در آیه مورد بحث هم معنا این نیست که مردم همگى داخل آتش مىشوند، و نیز به این آیه استدلال کردهاند که قرآن کریم هنگامی که میخواهد جریان کاروان کنعان را که آبآور خود را به سراغ آب فرستادند بازگو کند میفرماید:«فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ» و نیز به این آیه استدلال کردهاند که مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها»
لیکن صرف اینکه در آیه «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ» و آیه «فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» به معناى حضور استعمال شده است، دلیل نمىشود که این واژه به معناى داخل شدن واقعى استعمال نشود؛ چون در آن دو آیه قرینه وجود دارد. بعلاوه در آیاتى دیگر ادعا شده که به معناى داخل شدن است، و اما آیه «أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها» از کجا معنایش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ همچنان که همین معنا از آیه «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" استظهار شده است و گفتهاند: خداوند به احترام آنان میان آنان و شنیدن صداى آتش حاجبى قرار مىدهد، همچنان که میان ابراهیم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود: «کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ»
بعضى دیگر (و شاید بیشتر مفسرین) گفتهاند: آیه دلالت دارد بر اینکه همه مردم داخل جهنم مىشوند، و به آیه «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها» و آیه «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» استدلال کردهاند؛ چون در آیه اول که مربوط به بتپرستان و در آیه دوم که مربوط به فرعون است، فرموده: وارد جهنم مىشوند، پس معلوم مىشود ورود آنها به معناى دخول است.
البته آیه بعد از آیه مورد بحث نیز دلالت بر این معنا دارد که مىفرماید: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا» چون معنایش این است که ما ایشان را در حالى که در آن به زانو در آمدهاند رها مىکنیم، و معلوم است که وقتى کسى را در جایى رها مىکنند که داخل آن شده باشد. آنگاه بعد از دخول رهایش کنند تا به حال خود باقى بماند، عدهاى از روایات وارده در تفسیر آیه نیز بر این معنا دلالت دارد.
طرفداران این دیدگاه پس از پذیرفتن عمومیت آیه نسبت به کافر و مؤمن، در اینکه همه مؤمنان را شامل مىشود یا آنکه متقیان از آن استثناء شدهاند اختلاف کردهاند ؟ بعضى گفتهاند: عام است و بعضى گفتهاند متقیان را شامل نمىشود و ادعا کردهاند کلمه منکم» به معناى «منهم» است، همچنان که در آیه «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً» کلمه «لکم» به جاى «لهم» به کار رفته هر چند که با جمله «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ...» نمىسازد.
ما قبول نداریم که کلمه «وردوها» در آیه «لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها» به معناى دخول باشد، بلکه مناسبتر آن است که به معناى حضور باشد، چون معنا چنین مىشود: اگر خدایانى غیر از خدا وجود داشت این مشرکان نزدیک آتش هم نمىآمدند تا چه رسد به اینکه داخل آن شوند و همچنین است آیه «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» چون شأن فرعون - که خود یکى از ائمه ضلالت است - این است که مردم خود را به سوى آتش هدایت کند، نه اینکه داخل آتششان کند، داخل کردن دیگر کار او نیست.
و اما اینکه گفتند: آیه «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ...» نیز دلیل بر این معنا است، جوابش این است: کلمه «ورود» در این آیه نیز به معناى دخول نیست و ما معناى دخول را از جمله «نَذَرُ الظَّالِمِینَ» مىفهمیم، اگر این جمله دلالت دارد بر اینکه معناى دخول از کلمه ورود اراده شده غیر آن است که ورود در معناى دخول استعمال شده باشد و نیز نجات متقیان از آتش مستلزم این نیست که داخل آتش شده باشند، زیرا نجات همانطور که با انقاذ شخص داخل مهلکه صادق است، با دور کردنش از مهلکه نیز صادق است و اگر کسى را که مشرف به هلاکت شده از هلاکت دور کنیم او را نیز نجات دادهایم.
و اما اینکه گفتند: روایات هم بر این معنا دلالت دارد. جوابش این است که روایات در شرح داستان وارد شده نه در بیان مورد استعمال الفاظ آیه، تا بگویند روایات دلالت دارد بر اینکه ورود به معناى دخول است.
حال اگر کسى بپرسد چرا جائز نباشد مراد از «ورود» شأنیت دخول باشد و معنا این باشد که هیچیک از شما نیست، مگر آنکه آمادگى دخول آتش را دارد و اگر کسى داخل نشود به نجات خدا داخل نشده، همانطورکه آیه دیگر مىفرماید: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً»
در جواب مىگوییم: معناى این حرف این است که ورود به آتش مقتضاى طبع هر انسانى باشد، چون هر چه از خیر و سعادت به او مىرسد از ناحیه خدا است نه خودش، ذات خودش جز اقتضاى شر و شقاوت ندارد، ولى این حرف با ذیل خود آیه نمىسازد که مىفرماید: «کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا»؛ زیرا این قسمت صراحت دارد در اینکه این ورود با ایراد خدا انجام مىشود، خدا است که ایشان را وارد مىکند، نه اقتضاى طبع خود آنان.
پس حق مطلب این است که ورود بر بیش از حضور و اشراف (البته اختیارى) دلالت ندارد، از کتب لغت معنایى بیش از این برایش استفاده نمىشود، پس جمله «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» به بیش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد که این با جمله «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا» که دلالت بر دخول تمام مردم یا ستمکاران در جهنم دارد، منافات ندارد.
معناى این دو آیه چنین است: هیچیک از شما- متقیان و ظالمان- نیست، مگر آنکه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مىگیرید، و این قرار دادن شما در پرتگاه آتش بر پروردگارت حتمى شده، آنگاه کسانى را که تقوا داشتهاند نجات داده، ظالمان را در آن باقى مىگذاریم؛چون ظلم کردند و ایشان هم چنان به زانو در آمده، باقى مىمانند.
در تفسیر قمی از حسین بن ابى العلاء از امام صادق (ع) آورده که در ذیل آیه «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» فرمود مگر نشنیدى که عرب مىگوید: بر فلان قبیله وارد
شدیم، یعنى نزدیکىهاى آن رسیدیم، نه این که داخل شدیم.[1][4]
[10][4] . ترجمه المیزان، علامه طیاطیایی، مترجم سید محمد باقرموسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374، ج14، ص: 121؛ ر.ک: إرشاد الأذهان إلى تفسیر القرآن،محمد نجفی سبزواری، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1419، ص315؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ج7، ص: 143؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، 1420قمری، ج21، ص557- 558