سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون خرد کمال گیرد ، گفتار نقصان پذیرد . [نهج البلاغه]

کتاب آسمانی

نجاست سگ

 

  1. هر علمی برای خودش متد و روش تحقیق و استدلال دارد که اگر طبق آن متد تحقیق صورت نگیرد نتیجه­ای که به دست می­آید از نظر علمی پذیرفتنی نیست؛ بنابر پیش هر مسأله­ای باید مسأله­شناسی شود تا مشخص گردد مربوط به چه علمی است تا طبق آن علم، بررسی و تحقیق شود.
  2. موضوع نجاست سگ یک مسأله فقهی است، پس باید طبق متد و روش تحقیق در فقه که در علم اصول فقه مشخص شده، مورد بررسی و تحقیق قرارگیرد.
  3. از چیزهایی که در علم اصول فقه تبیین گردیده، منابع فقه است. از دیدگاه شیعه منابع فقه عبارتند از: عقل، قرآن کریم، سنت (گفتار، رفتار و امضای معصومین) و اجماع (برخی شهرت فتوائیه را نیز از منابع فقه می­دانند.)
  4. این­گونه نیست که همه احکام  فقهی در قرآن کریم آمده باشد. قرآن کریم در احکام فقهی معمولاً به کلیات بسنده کرده است و تبیین و تفسیر آن را به پیامبر اکرم و به دنبال آن، امامان معصوم سپرده است. (آیه 44 سوره نحل به این نکته اشاره دارد.) برای نمونه هنگامی که به احکام فقهی نماز توجه می­کنیم می­بینم که چهار هزار حکم دارد در حالی که در قرآن کریم تعداد انگشت شماری از آن­ها آمده است.
  5. روایات فقه شیعه به فقه اهل­سنت ناظر است به این معنا که آنچه از فقه اهل­سنت را امامان معصوم صحیح نمی­دانستند تذکر می­دادند؛ بنابر این اگر یک حکم فقهی در میان اهل­سنت مشهور و رایج بوده و امامان معصوم در برابر آن سکوت کرده و در خلوت و جلوت تذکری نداده باشند معلوم می­شود آن حکم را قبول داشته و به اصطلاح امضا کرده­اند. برخی فرقه­های فقهی اهل­سنت سگ را نجس نمی­دانند؛[1] همین نکته موجب شده امامان معصوم در روایات متعددی نجاست سگ را یادآور شوند.
  6. ما موظفیم روایات را به قرآن کریم عرضه کنیم (هم در اصل حجیت آن­ها و هم در تعارض روایات) در این عرضه آنچه مهم است مخالف نبودن روایت با قرآن است، نه موافقت با آن؛ پس اگر روایتی با خطوط کلی قرآن مخالف نبود و از نظر سند هم معتبر بود باید طبق آن عمل کرد. (برخی عدم اعراض مشهور را هم شرط می­دانند.)
  7. در قرآن کریم در باره طهارت و نجاست سگ سخنی به میان نیامده است. تنها در یک آیه مطلبی در باره سگ شکاری گفته شده که آن ربطی به طهارت و نجاست وی ندارد و آن آیه چنین است: « یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُواْ مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ از تو مى‏پرسند چه چیزى براى آنان حلال شده است بگو چیزهاى پاکیزه براى شما حلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارگر که شما بعنوان مربیان سگهاى شکارى از آنچه خدایتان آموخته به آنها تعلیم داده‏اید [براى شما حلال شده است] پس از آنچه آنها براى شما گرفته و نگاه داشته‏اند بخورید و نام خدا را بر آن ببرید و پرواى خدا بدارید که خدا زودشمار است.» این آیه در مقام بیان حلیت و حرمت خوردنی­ها است. از چیزهای لازم  در حلیت گوشت حیوانات حلال گوشت تذکیه شرعی است. اگر سگ شکاری را صاحبش با نام خدا در پی­شکار فرستاد و آن شکار را صید نمود، اما هنگامی که شکارچی به شکار رسید او را زنده نیافت می­تواند گوشت آن شکار را بخورد. از این آیه نمی­توان پاکی محلی که سگ گاز گرفته استفاده کرد و در پی آن گفت سگ نجس نیست؛ چون آیه در مقام بیان حلیت و حرمت است، نه در مقام بیان طهارت و نجاست. (از شرایط اطلاق در مقام بیان بودن است.) [2]
  8. نجاست سگ در فقه شیعه اجماعی است.[3] از اهل­سنت، شافعی و ابوحنیفه سگ را نجس العین می­داند.[4]اجماع در فقه شیعه برخاسته از روایات فراوانی است که در کتاب­های روایی آمده است و آن روایات چنین است:

1. محمد بن الحسن بإسناده، عن الحسین بن سعید، عن حماد، عن حریز، عن الفضل أبی العباس، قال: قال أبو عبد الله  علیه السلام: إذا أصاب ثوبک من الکلب رطوبة فاغسله، وإن مسه جافا فاصب علیه الماء، قلت: لم صار بهذه المنزلة؟ قال: لان النبی ( صلى الله علیه وآله ) أمر بقتلها.[5]

2. وعن الحسین بن سعید، عن حماد، عن حریز، عن محمد یعنى ابن مسلم - عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال: سألته عن الکلب یشرب من الإناء، قال: اغسل الإناء. الحدیث.

3. وعنه، عن حماد، عن حریز، عن الفضل، عن العباس[6]، قال: سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن فضل الهرة والشاة والبقرة، والإبل والحمار والخیل والبغال والوحش والسباع، فلم أترک شیئا إلا سألته عنه؟ فقال: لا بأس به حتى انتهیت إلى الکلب؟ فقال: رجس نجس لا تتوضأ بفضله واصبب ذلک الماء، واغسله بالتراب أول مرة ثم بالماء.

4. وعنه، عن حماد، عن حریز، عمن أخبره، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إذا ولغ الکلب فی الإناء فصبه.

5. وبإسناده عن سعد، عن أحمد بن محمد، عن أیوب بن نوح، عن صفوان بن یحیى، عن معاویة بن شریح، قال: سأل عذافر أبا عبد الله ( علیه السلام ) وأنا عنده عن سؤر السنور والشاة والبقرة، والبعیر والحمار، والفرس والبغل والسباع، یشرب منه أو یتوضأ منه؟ فقال: نعم اشرب منه وتوضأ منه. قال: قلت له: الکلب؟ قال: لا، قلت: ألیس هو سبع؟ قال: لا والله إنه نجس، لا والله إنه نجس.

6. وعنه، عن أبی جعفر أحمد بن محمد، عن عثمان بن عیسى، عن سماعة بن مهران، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال: لیس بفضل السنور بأس أن یتوضأ منه ویشرب، ولا یشرب سؤر الکلب إلا أن یکون حوضا کبیرا یستقى منه.

7. فی حدیث عبد الله بن أبی یعفور، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال: إن الله لم یخلق خلقا أنجس من الکلب.

8. وعنه، عن حماد، عن حریز، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن الکلب یصیب شیئا من جسد الرجل؟ قال: یغسل المکان الذی أصابه.

9. محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسى، عن حریز، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن الکلب یصیب شیئا ( من جسد الرجل )؟ قال: یغسل المکان الذی أصابه.

 10. وعن علی، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن العلاء، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن الکلب السلوقی؟ فقال: إذا مسسته فاغسل یدک.

11. وعن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن ابن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن أبی سهل القرشی قال: سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن لحم الکلب؟ فقال: هو مسخ، قلت: هو حرام؟ قال: هو نجس، أعیدها علیه ثلاث مرات، کل ذلک یقول: هو نجس.

12. محمد بن علی بن الحسین فی ( الخصال ) بإسناده عن علی ( علیه السلام ) - فی حدیث الأربعمائة - قال: تنزهوا عن قرب الکلاب، فمن أصاب الکلب وهو رطب فلیغسله، وإن کان جافا فلینضح ثوبه بالماء. [7]

این روایات را از دو جهت باید بررسی کرد؛ یکی سند و دیگری دلالت.

سه روایت اول از نظر سند صحیح هستند و بر نجاست سگ دلالت دارند. روایت چهارم از نظر سند مرسله است، ولی بر عدم استفاده از آبی که سگ به آن لب زده دلالت می­کند. روایت پنجم دلالتش صریح است، ولی سندش به جهت «معاویه بن شریح» ضعیف است.[8] روایت ششم سندش صحیح است و دلالتش کاملاً روشن می­باشد که اگر سگ از آب قلیل نوشید آن آب نجس می­شود. روایت هفتم، هشتم و نهم نیز از جهت سند صحیح می­باشند و دلالت آن­ها بر نجاست سگ کاملاً روشن است. سه روایت آخری نیز بر نجاست سگ دلالت دارند. در روایت دهم کلب سلوقی آمده است، ولی این روایت نمی­تواند دیگر روایات را تقیید کند، چون لسان این روایت مثبت است.

نتیجه این­که بی­تردید در فقه امامیه، سگ نجس العین است.




[1] . بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ابن رشد، ج1، ص30.

[2]. ر.ک: کتاب الطهارة،  امام خمینی، ج 3، ص 157 - 161

 

[3]. خلاف، شیخ طوسی، ج6، ص73؛ تذکرة الفقهاء، علامة الحلی، ج 1، ص 66؛ جامع المدارک، سید احمد خوانساری، ج 1، ص 200؛ المعتبر، محقق حلی، ج 2، ص 80؛ مشارق الشموس (ط.ق) محقق خوانساری، ج 1، ص 321 – 323؛ حدائق الناضرة، بحرانی، ج 1، ص 432 – 433 و ج 5، ص 205؛ جواهر الکلام، محمدحسین نجفی، ج 5، ص 366 - 368

 

[4]. بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ابن رشد، ج2، ص103؛ خلاف، شیخ طوسی، ج1، ص187 و ج6، ص73؛ تذکرة الفقهاء، علامة الحلی، ج 1، ص 40 - 42

 

[5] . در برخی نسخ­ها آمده « امربغسلها» محقق خوانساری می­گوید: و لعلها اظهر.(مشارق الشموس، ج1، ص322)

[6] . شیخ بهائی در کتاب مشرق  الشمسین ص353 آورده: عن الفضل ابی العباس. محقق سبزواری در کتاب ذخیرة المعاد این­گونه آورده و از روایت به صحیحه تعبیر کرده است.

[7]. وسائل  الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص225 و ج3، ص414.

[8] . معجم رجال الحدیث، آیة خویی، ج19، ص227.




سیدعلی هاشمی ::: پنج شنبه 86/8/17::: ساعت 7:19 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 10


کل بازدید :218447
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<